تحقیق درباره نقش انگیزه در یادگیری علم
- تحقیق درباره نقش انگیزه در یادگیری علم
فهرست مطالب
مقدمه
نقش انگیزش در یادگیری
تعریف انگیزش
نظریههای انگیزش در یادگیری
رویکرد رفتارینگر به انگیزش
نظریه انسانینگر به انگیزش
انگیزش به صورت سلسه مراتبی از نیازها
رویکرد شناختی به انگیزش
انگیزش پیشرفت
نظریه برانگیختگی
نظریه نسبتدادن
رویکرد اجتماعی
راهکارهای مقابله با مشکل کمبود انگیزش یادگیری
عوامل بنیادی مؤثر بر انگیزه
فرهنگ
خانواده
معلم
الگودهی معلم
علاقهمندی معلم
گرمی و همحسی
انتظارات معلم
یادگیرنده
ویژگی دانشآموزان با انگیزه
جوّ کلاسی
1. نظم و ایمنی
2. کامیابی
متغیرهای آموزشی
تمرکز مقدماتی
شخصی کردن
توجه به اصل انگیزش در سیرة معصومان(ع)
آگاهیبخشیدن درباره جهل
تشویق به علمآموزی
تشویق و ترغیب دانشپژوهان
راهکارهای ایجاد انگیزش در دانشآموزان
پی نوشت ها
منابعمقدمه
چه عاملی دانشآموز را وادار به یادگیری میکند؟ چرا دانشآموزان با توانایی و استعداد یادگیری بسیار شبیه به هم، پیشرفت تحصیلی بسیار متفاوتی دارند؟ چرا بسیاری از دانشآموزان با وجود توانایی و ظرفیت یادگیری، ترک تحصیل میکنند؟ چرا برخی از معلمان پس از مدتی از حرفه خود احساس نارضایی میکنند؟
دربارة یادگیری شرایط بسیاری مطرح شده است. برخی از آنها، که بیشتر مورد توجه هستند، عبارتند از: شخصیت و تواناییهای دانشآموز، آمادگی، انگیزه، تجارب گذشته، موقعیت و محیط یادگیری، روش تدریس معلم، رفتارهای آموزگار، تأثیر تمرین و تکرار، خصوصیات تکالیف خاص یادگیری، مشوقها و… انگیزش میان همة عوامل مؤثر بر یادگیری، اهمیت بیشتری دارد تا آنجا که گفته شده است، سه عامل مهم در یادگیری عبارتند از: 1. انگیزش؛ 2. انگیزش؛ 3. انگیزش.نقش انگیزش در یادگیری
بسیاری از معلمان ویژگیهای دانشآموزان خوب را در خصوصیاتی نظیر سختکوشی، همکاری و علاقهمندی میدانند و بعضی از آنان این ویژگیها را به داشتن انگیزش دانشآموز منحصر میکنند. بسیاری از معلمان از دانشآموزان سختکوشی صحبت میکنند که ترم تحصیلی را آهسته، ولی پیوسته به پایان میرسانند.[122]پژوهشها نیز نشان داده است که، انگیزش دانشآموزان در یادگیری اهمیت مطلوبتری در مقایسه با هوش دارد. همچنین دربارة تأثیر انگیزش بر یادگیری، پژوهشها نشان میدهد که انگیزش قوی به یادگیری استوار، و انگیزش کم به یادگیری کم میانجامد.[123] در واقع انگیزش، موتور محرک تلاش و فعالیت برای یادگیری است و میزان یادگیری دانشآموزان را به حداکثر میرساند.
دانشآموز بیانگیزه نه تنها رغبتی به درس خواندن و یادگیری نشان نمیدهد، بلکه با بیتفاوتی و بیتوجهی خود چه بسا برای کارکردن دانشآموزان دیگر در کلاس نیز مزاحمت ایجاد میکند. در این مورد، ضربالمثلی انگلیسی وجود دارد که میگوید: شما میتوانید اسبی را که تشنه است تا کنار آب بکشانید، اما نمیتوانید به نوشیدن آب وادارش کنید. مسئله انگیزش در دانشآموزان نیز همین گونه است؛[124] یعنی ما باید دانشآموز را تشنه یادگیری کنیم؛ زیرا با این کار خود او به دنبال یادگیری خواهد رفت.
به این نکته باید توجه داشت که هرچند انگیزه در امر آموزش نقش مهمی دارد، این گونه نیست که بدون انگیزه نتوان در فرد یادگیری ایجاد کرد.
در این زمینه آزوبل مینویسد: بین انگیزش و یادگیری رابطة دوسویه است، نه یک سویه؛ لزومی ندارد که فعالیتهای یادگیری را به تعویق اندازیم تا اینکه علایق و انگیزهها رشد یابند. اغلب بهترین راه برای آموزش به دانشآموز بدون انگیزش این است که، حالت انگیزشی او به طور موقت نادیده گرفته شود و تا آنجا که ممکن است، به طور مؤثر به او آموزش داده شود.
با توجه به اهمیت بحث انگیزش در یادگیری در این مقاله میکوشیم با تعریف آن، به طرح نظریههای موجود در این حوزه بپردازیم و برخی از راهکارهای ایجاد انگیزه در یادگیری مبتنی بر این نظریهها را اشاره خواهیم کرد.تعریف انگیزش
«انگیزش» اسم مصدر از «انگیزیدن» بوده و در لغت به معنای «تحریک»، «ترغیب»، «تحریض» و «هیجان» آمده است. در تعریف انگیزش آمده است:
واژه انگیزش در انگلیسی از کلمه لاتین Mover گرفته شده است. این اصطلاح همان گونه که از معنای رایج آن برمیآید، به علت و چرایی رفتار اشاره دارد.
انگیزش را میتوان عامل نیرو دهنده، هدایت کننده و نگهدارنده رفتارتعریف کرد. به زبان ساده، انگیزش چیزی است که فرد را به پیش رفتن وا میدارد؛ در حال پیش رفتن نگه میدارد و تعیین میکند که به کجا باید رفت.
روانشناسان، انگیزش را عامل درونی میدانند[130] که رفتار شخص را تحریک میکند و در جهت معیّن سوق میدهد و آن را هماهنگ میسازد. این نکته نیز مورد اتفاق است که انگیزه، سازهای است که به طور مستقیم قابل مشاهده و اندازهگیری نیست، ولی وجود آن از رفتار شخص استنباط میشود.
اصطلاح انگیزه، اغلب با انگیزش مترادف به کار میرود. با این حال،میتوان انگیزه را حالت مشخصی که سبب ایجاد رفتاری معیّن میشود،
تعریف کرد. به دیگر سخن، انگیزه اصطلاحی دقیقتر از انگیزش است. انگیزش عمل کلی مولد رفتار به شمار میرود، اما انگیزه حالت اختصاصی رفتارخاص است.
نظریههای انگیزش در یادگیری
چون انگیزش نیز مانند بسیاری از مفاهیم روانشناسی، مفهومی انتزاعی است، طبیعی است که صاحبنظران در مورد اهمیت و انواع آن اتفاق نظر نداشته باشند؛ به همین دلیل، نظریههای معروف روانشناسی، یعنی نظریه رفتاری، نظریه شناختی، نظریه انسانگرایی رویکرد اجتماعی، هر یک درباره انگیزش توجیههای متفاوتی ارائه کردهاند. در اینجا، به اظهار نظرهای این سه نظریه درباره انگیزش اشاره میکنیم:رویکرد رفتارینگر به انگیزش
رفتارگراها کوشیدهاند بدون سازة فرضی، ارتباط سببی و کارکرد بین عوامل عینی مشاهده شده (محرک و پاسخ) را مشخص کنند. بعدها این فرضیه ارائه شد که بین محرک و پاسخ یک متغیر فرضی رابط یا متغیر ارگانیزمی وجود دارد.
رفتارگرایان در توجیه خود از انگیزش آن را حاصل عوامل بیرونی میدانند.به همین دلیل از انگیزش بیرونی سخن گفتهاند. انگیزش بیرونی به انگیزشی اطلاق میشود که حاصل عواملی بیرون از خود یادگیرنده است. چشمانداز رفتاری بر پاداش و تنبیههای بیرونی به صورت کلید تعیین انگیزش دانشآموز، تأکید میکند.
مشوقها، محرکها یا رویدادهای مثبت یا منفی هستند که میتوانند رفتار دانشآموز را برانگیزند. مدافعان استفاده از مشوقها تأکید میکنند که آنها علاقه یا هیجان را به کلاس میافزایند و توجه را به رفتار مناسب معطوف میکنند و از رفتار نامناسب باز میدارند. این مشوقها در کلاس درس میتواند نمرههای عددی، رتبهای، دادن جوایز و پیشرفت یا اجازه برای انجام فعالیتی خاص باشد.
چنانکه میدانیم، رفتاری که تقویت شود احتمال تکرار آن افزایش مییابد. تحسین معلم، چهره بشاش او و نمرههای خوبی که به کارهای مورد قبول شاگردان میدهد، همگی پاداشهایی هستند که احتمال افزایش آن رفتار یعنی ارائه کار قابل قبول را فراهم میکنند.[133] از آنچه گفته شد، به دست میآید که اثربخشبودن رویکرد رفتاری به انگیزش قوی، به تقویت کنندهای مؤثر وابستگی دارد.
نظریه انسانینگر به انگیزش
انگیزش از دیدگاه انسانگرایی، نیرویی فعال تلقی میشود که موجب میشود همه انسانها رشد کنند و تحول یابند. انگیزش چیزی بیرونی نیست که معلم برای دانشآموز یا کلاس انجام میدهد، بلکه پرورش تمایل مثبت از پیش موجود و فراهم کردن امکان رشد، توسعه و یکپارچه کردن تجربههایی تازه است. هر فردی دارای یک (اصل نمو)[134] درونی است که همه رفتارهای انسان را هدایت میکند و به آن نیرو میدهد.
دو عنصر از عناصر آموزش یادگیری برای انسانگراها اساسی است. این دو عامل عبارتند از: رابطه شاگرد ـ معلم و جوّ کلاسی… معلمان حمایتگر و دلسوز معتقدند که دانشآموز فردی مهم است، و مطالب درسی را به گونهای به وی ارائه میدهند که برای هر دانشآموز شخصا معنادار باشد و در هر کاری که در کلاس میکنند، رفاه عاطفی دانشآموزان را در نظر میگیرند.[136]انگیزش به صورت سلسه مراتبی از نیازها
در رویکرد انسانگرایانه، چون بر رشد تواناییهای فرد و آزادی انتخاب سرنوشت تأکید میشود، ارضای نیازهای اساسی مهمترین انگیزه رفتاری است. مهمترین نیازهای اساسی بر اساس طبقهبندی مزلو عبارتند از:
نیازهای فیزیولوژیکی: گرسنگی، تشنگی و خواب؛
نیاز به ایمنی: اطمینان از بقا، مانند محافظت شدن از جنگ و جنایت؛
نیاز به عشق و تعلق: ایمنی عاطفه و مورد توجه دیگران بودن؛
نیاز به احترام: احساس خوب دربارة خود داشتن؛
و نیاز به خودشکوفایی و تحقق تواناییهای خود میباشد.
مطابق با تقسیم مزلو بالاترین نیاز (نیاز به خودشکوفایی)، زمانی رخ میدهد که نیازهای سطح پایین تا حدی ارضا شده باشند. اما دیده شده در بسیاری از اوقات این نیازها بدون ترتیب مطرح شده، ارضا میشوند. برای مثال، برخی دانشآموزان نیازهای شناختیشان برآورده شده، در حالی که نیاز به عشق و تعلق را تجربه نکردهاند.
رویکرد شناختی به انگیزش
برخلاف نظریههای رفتاری، روانشناسان شناختی انگیزش را پاسخی در برابر نیازهای درونی در نظر میگیرند. بنابراین، از انگیزش درونی سخن میگویند. انگیزش درونی عبارت است از: پاسخی که به نیازهای درون یادگیرنده از قبیل کنجکاوی، نیاز به دانستن و احساس قابلیت و رشد داده میشود.
انگیزش پیشرفت
یکی از نیازهایی که پژوهشهای بسیاری را به خود اختصاص داده، نیاز به پیشرفت یا انگیزة پیشرفت است. گیج و برلاینر انگیزه پیشرفت را به صورت میل یا علاقه به کامیابی کلی یا کامیابی در زمینة فعالیت خاص تعریف کردهاند. پژوهشها نشان دادهاند که افراد از لحاظ این نیاز با هم تفاوت بسیاری دارند. بعضی افراد دارای انگیزة سطح بالایی هستند و در رقابت با دیگران و در کارهای خود، برای کسب پیروزی به سختی میکوشند. بعضی دیگر انگیزة چندانی به پیشرفت و پیروزی ندارند و از ترس شکست، آماده خطرکردن برای کامیابی نیستند.
انگیزش پیشرفت به عنوان تعریف شده است که به یادگیری تکالیف درسی سرعت میبخشد تا شخص با کیفیت یافتن و کامیابی، افتخار کسب کند. نیاز به پیشرفت، با انگیزه پرهیز از شکست تعدیل میشود.
نظریه برانگیختگی
اصطلاح برانگیختگی به حالت تهییج، توجه یا گوش به زنگبودن اشاره میکند. برانگیختگی از معدود متغیرهای انگیزشی است که برای آن شاخصهای قابل مشاهده و قابل اندازهگیری فیزیولوژیکی وجود دارد. معلم در کلاس درس نقش محرک را بازی میکند و میزان تحریکاتی را که یادگیرندگان دریافت میکنند، تاحدودی فراوانی در اختیار دارد. معنادار بودن مطالب، پیچیدگی و سهولت گفتارهای معلم، طرز نگاه کردن و کیفیت نوشتههای او بر روی تابلو همه به طور مستقیم توجه بر میانگیزد. همچنین معلم ممکن است از طریق ارائة مطالب کسل کننده و روش یکنواخت آموزشی، سطح برانگیختگی دانشآموزان را پایین آورد. از آنجا که سطح برانگیختگی با معناداری، تازگی و پیچیدگی محرکات نسبت مستقیم دارد، هر نوع تغییر در رفتار معلم، که به افزایش این عامل بیانجامد، توجه دانشآموزان را بالا خواهد برد.نظریه نسبتدادن
نخستین فرض اساسی نظریه اسناد این است که، جستوجو برای درک و فهم امور و عامل رویدادها، مهمترین منبع انگیزشی انسان است. نظریه اسناد کوششی است برای ارائة علت یا دلیل وقوع رویدادها یا تجربههای شخصی. بنابراین، نظریه اسناد به علتهایی که فرد برای رویدادها یا نتایج اعمالش، به ویژه کسب کامیابی یا مواجهه با شکست، بر میگزیند اشاره دارد.[141]در روانشناسی تربیتی، نظریة اسناد میکوشد تا تبینهای دانشآموزان را برای پیروزی و شکستهای آنان در موقعیتهای کلاسی به طور نامداری وصف کند. واینر دریافت که اسنادها در الگوهایی کلی جای میگیرند و افراد تمایل دارند پیروزیها و شکستهای خود را به چهار عامل اسناد بدهند: توانایی، تلاش، شانس و دشواری تکلیف. این اسنادها را میتوان در سه بعد طبقهبندی کرد:
نخست بُعد مکان کنترل که میتواند درونی یا بیرونی باشد، به معنای اینکه علت درون یادگیرنده است یا بیرون از او.
بُعد دوم، بُعد پایداری است که معنای درجه ثبات در طول زمان یا قابلیت تغییر آن است. تأثیر نخست بعد ثبات بر انتظار فرد از راههای اعمال فرد در آینده است.
بُعد سوم، بُعد قابلیت کنترل است و از میزان کنترلی حکایت میکند که دانشآموز بر موقعیت یادگیری دارد؛ یعنی قابل کنترل یا غیر قابل کنترلبودن موقعیت یادگیری.
افراد از لحاظ اعتقاد به مکان کنترل به دو دسته تقسیم میشوند: گروهی که پیروزیها و شکستهای خود را به شخص خود و گروه دیگر که پیروزیها و شکستهای خود را به عوامل محیط بیرون از خود نسبت میدهند. گروه اول، افراد دارای منبع درونی کنترل نامیده شدهاند و گروه دوم، افراد دارای منبع بیرونی کنترل نام گرفتهاند. افراد دارای منبع درونی کنترل، که معتقدند رویدادهای مثبت زندگی، در نتیجة نقشهریزی دقیق و کوشش پیگیر خود آنان به دست میآید. بدین جهت، برای هرگونه عمل و رفتار خود و پیامدهای ناشی از آن مسئولیت میپذیرند. برای مثال، دانشآموز دیر رسیدن به مدرسه را به دیر خارجشدن از خانه نسبت میدهد، نه به عوامل مبهم بیرونی. از سوی دیگر، افراد دارای منبع بیرونی کنترل، بین رفتار خود و رویدادها هیچگونه رابطة علت و معلولی نمیبینند و بخت و اقبال، تصادف یا اشخاص دیگر را مسئول کنترل نتایج رفتار خود میدانند. در نتیجه، برای اعمال و رفتار خود مسئولیت نمیپذیرند و مثلاً نمرة کم خود را به غرضورزی معلم نسبت میدهند. چون افراد دارای منبع بیرونی کنترل، بر این باورند که رفتارها و مهارتهای خود آنان بر تقویتهایی که دریافت میکنند چنان تأثیری ندارد، برای کوششهای خود ارزشی قایل نمیشوند. آنها به کنترل زندگی خود به دست خویش در حال و آیندة ایمانی ندارند. در مقابل، کسانی که معتقد به منبع درونی کنترل هستند، بر این باورند که کنترل زندگی خود را شخصاً در دست دارند و برای مهارتها و تواناییهای خود ارزش قایل میشوند.